شیر خشک
چون این دختر خانم ناز نازی شبها نمی خوابه بردیمش دکتر ببینیم چی میگه دکتر حدس میزنه که بچه با شیر مادرش سیر نمیشه که نمی خوابه و سفارش شیر خشک داده اما بشنوید اندر حکایت کشور عزیز ما که در همه چی خودکفاست !!!!!؟؟؟؟؟ یک هفته تمام داروخانه های سه شهر خوزستان را گشتیم تا بلاخره یک قوطی شیر خشک 1 پیدا کردیم خدا پدر ... را بیامرزد ...
نویسنده :
بابا
14:12
جیغ جیغو
این دختر خانم جیغ جیغو بلآخره روز جمعه کاری کرد که مجبور شدیم اورژانسی بیاریمیش بیمارستان ابوذر از بس که گریه کرد و بی قراری داشت ولی بعد از معاینات و آزمایشات که 24 ساعت کشید عصر شنبه معلوم شد دلش برای بابا تنگ شده بود بود و همه ی اینها فیلمش بوده که بیاد اهواز و هیچ مشکلی نداره جز دل درد معمولی بچه ها که البته به شکل غیر معمولی جیغ می زند این هم عکسش که در بغل بابا آروم گرفته ...
تغییر چهره
من فکر می کردم انسان ها دارای چرخه دگردیسی نیستند ولی این کوچولوی ما هر روز به یک شکل و قیافه است این هم چهره حاج خانم مرسانای با حجاب ...
نویسنده :
بابا
22:18
باز هم زردی
دیروز بعدازظهر چشمای مرسانا زردیش بیشتر شد و ما هم که اومدیم خونه پدرزن جان بردیمش مطب دایی، اون هم با یک نگاه به صورت دخترم گفت مطمئنم که درجه زردیش بالای 12 شده و فوراً براش آزمایش نوشت و خودش هم با آزمایشگاه تماس گرفت که جواب رو اورژانسی آماده کنند بعد از 20 دقیقه معلوم شد درجه زردیش 13 شده و طبق تجویز دایی از دستگاه فتوتراپی و دارو بیلی ناستر و سرم قندی و عرق کاسنی همزمان شروع به استفاده کردیم خلاصه یه ضدحال اساسی خوردیم وحالا منتظر تأثیرش هستیم دیشب هم دایی با بچه هاش اومد خونه دوباره یه نگاهی بهش کرد و وضعیتش را بررسی کرد
نویسنده :
بابا
8:28
چشمای نازش
با توجه به درخواست های مکرر علاقمندان زیارت چشمای ناز مرسانا ، عسل بابا ؛ یک عکس از چشمای نازش میذارم ولی فعلا رنگ چشماش ثابت نیست و هر روز یه رنگی میشه ...
نویسنده :
بابا
13:11
رهایی از زردی
بلاخره خانوم کوچولوی ما درجه زردیش بعد از ٤٨ ساعت قرارگرفتن زیر دستگاه به ٨ رسید و از دست زردی رها شد و لپ هاش گل انداخت ...
نویسنده :
بابا
13:07