مرسانامرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

مرسانا عسل بابا

آلرژی

بعد از چندین هفته گریه و زاری به سفارش مادرم بچه رو بردیم پیش دکتر صدرایی دکتر با شنیدن شرح حال و بی قراری بچه و نتیجه آزمایش گفت بچه به شیر مادرش آلرژی داره و باید شیرخشک مخصوص بخوره حالا 5 روزه شیرش رو عوض کردیم و انصافاً هم بچه خیلی آرومتر شده ولی هنوز هم شبها نمی خوابه ...
26 ارديبهشت 1392

شیر خشک

چون این دختر خانم ناز نازی شبها نمی خوابه بردیمش دکتر ببینیم چی میگه  دکتر حدس میزنه که بچه با شیر مادرش سیر نمیشه که نمی خوابه و سفارش شیر خشک داده اما بشنوید اندر حکایت کشور عزیز ما که در همه چی خودکفاست !!!!!؟؟؟؟؟ یک هفته تمام داروخانه های سه شهر خوزستان را گشتیم تا بلاخره یک قوطی شیر خشک 1 پیدا کردیم خدا پدر ... را بیامرزد ...
4 ارديبهشت 1392

جیغ جیغو

این دختر خانم جیغ جیغو بلآخره روز جمعه کاری کرد که مجبور شدیم اورژانسی بیاریمیش بیمارستان ابوذر از بس که گریه کرد و بی قراری داشت ولی بعد از معاینات و آزمایشات که 24 ساعت کشید عصر شنبه معلوم شد دلش برای بابا تنگ شده بود بود و همه ی اینها فیلمش بوده که بیاد  اهواز و هیچ مشکلی نداره جز دل درد معمولی بچه ها که البته به شکل غیر معمولی جیغ می زند این هم عکسش که در بغل بابا آروم گرفته ...
25 فروردين 1392

تغییر چهره

من فکر می کردم انسان ها دارای چرخه دگردیسی نیستند ولی این کوچولوی ما هر روز به یک شکل و قیافه است این هم چهره حاج خانم مرسانای با حجاب ...
18 فروردين 1392

باز هم زردی

دیروز بعدازظهر چشمای مرسانا زردیش بیشتر شد و ما هم که اومدیم خونه پدرزن جان بردیمش مطب دایی، اون هم با یک نگاه به صورت دخترم گفت مطمئنم که درجه زردیش بالای 12 شده و فوراً براش آزمایش نوشت و خودش هم با آزمایشگاه تماس گرفت که جواب رو اورژانسی آماده کنند بعد از 20 دقیقه معلوم شد درجه زردیش 13 شده و طبق تجویز دایی از دستگاه فتوتراپی  و  دارو بیلی ناستر و سرم قندی و عرق کاسنی همزمان شروع به استفاده کردیم خلاصه یه ضدحال اساسی خوردیم وحالا منتظر تأثیرش هستیم دیشب هم دایی  با بچه هاش اومد خونه دوباره یه نگاهی بهش کرد و وضعیتش را بررسی کرد
9 فروردين 1392

چشمای نازش

با توجه به درخواست های مکرر علاقمندان زیارت چشمای ناز مرسانا ، عسل بابا ؛ یک عکس از چشمای نازش میذارم ولی فعلا رنگ چشماش ثابت نیست و هر روز یه رنگی میشه ...
7 فروردين 1392

رهایی از زردی

بلاخره خانوم کوچولوی ما درجه زردیش بعد از ٤٨ ساعت قرارگرفتن زیر دستگاه به ٨ رسید و از دست زردی رها شد و لپ هاش گل انداخت ...
7 فروردين 1392

زردی

اولین روزی که مرسانا چشمش رو توی خونه باز کرد نوک دماغ کوچولوش زرد شد. ما هم بردیمش پزشک عمومی . گفتم آقای دکتر احساس میکنیم کمی زرد شده. دکتر گفت کمی نه خیلی زرده زود برید بیمارستان اطفال ( ابوذر) آزمایش خون بگیرند و درجه زردی رو مشخص کنند. ما هم دستپاچه رفتیم بیمارستان حالا بماند که من تحمل نداشتم ببینم از دختر گلم خون میگیرن و اون گریه میکنه به هر حال بعد از ٣ ساعت جواب آماده شد و گفتند درجه زردی نی نی ما ١٤ شده و باید بستری بشه ولی من قبول نکردم بیمارستان دولتی بستریش کنم و بردمش بیمارستان خصوصی آریا که اونجا متولد شده بود. اونها هم دوباره آزمایش گرفتند و گفتند شبی ٦٠٠ هزارتومان هزینه بستریش میشه ولی میتونید با شبی ٥٠ هزارتومان دستگاه ر...
6 فروردين 1392